حورا نازحورا ناز، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

حورا ناز

عکس2

  نبوده ،نیست ، نخواهد بود                                 عزیزتر از تو کسی برای من       دوستت دارم       ...
30 دی 1392

وقت گذرونی مامانی

یه نمونه ژاکت بافت درشت برای دخملی سفارشات دخملی جون( برام تولاه می بافی ) ست پسرانه برای پسرای دوست جونی ساق دست برای هستی عزیزم ساق دست برای امیر عزیزم زاکت دخترجونی ...
30 دی 1392

تب سرماخوردگی

سلام درست فردای شب یلدا یعنی اول دی روز اول زمستون یه ویروس نمی دونم از کجا پیداش شد و حورا دچار تب وبی حالی شد کاملا ابی اشتها شد   انقدر تب یالا بود که مرتب یه دستمال رو پیشونیش بود یا پاهاش تو تشت اب شب تا صبح بالای سرش بیدار بودم تا یه کم تبش بیشتر میشد پاشویه اش می کردم  داروها هم انگار هیچ اثری نداشت 3روز کامل تب داشت   وبعد از 3روز ابریزش بینی گرفت خیلی دوره بدی بود از روز سوم خودم دچار بیماری شدم خیلی سختتر ازحورا تب واستخون درد کلافه ام کرد ...     درمان سرما خوردگی فقط استراحت وخوردن لیمو شیرین هست البته برای گرفتگی عضلات دوستی بهم پیشنهاد کرد که : یه قاشق غذا خوری زن...
21 دی 1392

مادرانه

ای خواستنی ترین امید   ای ماندنی ترین نوید     به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را تنها تو بدان!   تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان ! تو بگیر تو ببند! تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو! قصه ابر هوا را تو بخوان ! تو بمان با من تنها تو بمان در دل ساغر هستی تو بجوش من همین یک نفس از جرعه جانم با قیست اخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!     دختر مه روی من مهربان باش و...
28 آذر 1392

یلدا

صبح صادق ندمد                      تا شب یلدا نرود           روزگارتان اهورایی یلدای ایرانی شبی که خورشید از نو زاده می شود یلدا یا شب چله شب اول زمستان و درازترین شب سال است وفردای ان با دمیدن خورشید روزها بلندتر شده وتابش نور ایزدی افزونی  می یابد  . این بود که ایرانیان  باستان شب اخر پاییز وشب اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند وبرای ان جشن بزرگی برپا می کردند . یلدا یک جشن اریایی است .یلدا روز تولد میترا یا مهر است . ایین شب یلدا : خوردن هجیل مخصوص ،هندوانه ،انار، شیرینی و میوهای گوناگون...
25 آذر 1392

پاییز

صدای مبهم باد خش خش برگهای پاییزی اسمان تیره وتار و کبود نم نم بارون ریز    ذرات زرد پاییز در اندام روزهای تابستان تنید رنگ سرخ انار پیچیده در اسمان کوجه باغهای خاکی کاش میشد شهر را رها کرد ورفت زیر یک درخت انار در سایه خاکستریش خوابید ودر سکوت سوت دار روستا به اسمان خیره شد و پرواز داد رویاهای ابی را به هر سو که دل خواست   چه شبی است چه لحظه های سبک و مهربان ولطیفی گویی در زیر این باران نرم فرشتگان نشسته ام. می بارد و میبارد وهر لحظه بیش تر نیرو می گیرد . هر قطره اش فرشته ای است که از اسمان بر سرم فرود می اید . چه می دانم ؟ خداست که دارد یک ریز غزل می سر...
25 آذر 1392

عکس1

 حرکتهای مختلف رو سعی مکرد انجام بده ناز نازکم         این گربه  هر بعد از ظهر پشت پنجره اتاق حورا می نشست افتاب می گرفت حورا می ایستاد و نگاش می کرد  اولین حیونی که یاد گرفت پیشی بود       ...
4 آذر 1392

موی پریشان

    به چه مانند کنم موی پریشان تو را ؟ به دل تیره شب ؟ به یکی هاله دود؟ یا به یک ابر سیاه که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه ؟ به نوازشگر جان ؟ یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟ یا بدان شعله شمعی که بلرزد به نسیم .   ...
26 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حورا ناز می باشد