وقت گذرونی مامانی
یه نمونه ژاکت بافت درشت برای دخملی سفارشات دخملی جون( برام تولاه می بافی ) ست پسرانه برای پسرای دوست جونی ساق دست برای هستی عزیزم ساق دست برای امیر عزیزم زاکت دخترجونی ...
نویسنده :
مامان نگین
0:38
تب سرماخوردگی
سلام درست فردای شب یلدا یعنی اول دی روز اول زمستون یه ویروس نمی دونم از کجا پیداش شد و حورا دچار تب وبی حالی شد کاملا ابی اشتها شد انقدر تب یالا بود که مرتب یه دستمال رو پیشونیش بود یا پاهاش تو تشت اب شب تا صبح بالای سرش بیدار بودم تا یه کم تبش بیشتر میشد پاشویه اش می کردم داروها هم انگار هیچ اثری نداشت 3روز کامل تب داشت وبعد از 3روز ابریزش بینی گرفت خیلی دوره بدی بود از روز سوم خودم دچار بیماری شدم خیلی سختتر ازحورا تب واستخون درد کلافه ام کرد ... درمان سرما خوردگی فقط استراحت وخوردن لیمو شیرین هست البته برای گرفتگی عضلات دوستی بهم پیشنهاد کرد که : یه قاشق غذا خوری زن...
نویسنده :
مامان نگین
16:48
مادرانه
ای خواستنی ترین امید ای ماندنی ترین نوید به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را تنها تو بدان! تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان ! تو بگیر تو ببند! تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو! قصه ابر هوا را تو بخوان ! تو بمان با من تنها تو بمان در دل ساغر هستی تو بجوش من همین یک نفس از جرعه جانم با قیست اخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش! دختر مه روی من مهربان باش و...
نویسنده :
مامان نگین
0:53
یلدا
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود روزگارتان اهورایی یلدای ایرانی شبی که خورشید از نو زاده می شود یلدا یا شب چله شب اول زمستان و درازترین شب سال است وفردای ان با دمیدن خورشید روزها بلندتر شده وتابش نور ایزدی افزونی می یابد . این بود که ایرانیان باستان شب اخر پاییز وشب اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند وبرای ان جشن بزرگی برپا می کردند . یلدا یک جشن اریایی است .یلدا روز تولد میترا یا مهر است . ایین شب یلدا : خوردن هجیل مخصوص ،هندوانه ،انار، شیرینی و میوهای گوناگون...
نویسنده :
مامان نگین
17:36
پاییز
صدای مبهم باد خش خش برگهای پاییزی اسمان تیره وتار و کبود نم نم بارون ریز ذرات زرد پاییز در اندام روزهای تابستان تنید رنگ سرخ انار پیچیده در اسمان کوجه باغهای خاکی کاش میشد شهر را رها کرد ورفت زیر یک درخت انار در سایه خاکستریش خوابید ودر سکوت سوت دار روستا به اسمان خیره شد و پرواز داد رویاهای ابی را به هر سو که دل خواست چه شبی است چه لحظه های سبک و مهربان ولطیفی گویی در زیر این باران نرم فرشتگان نشسته ام. می بارد و میبارد وهر لحظه بیش تر نیرو می گیرد . هر قطره اش فرشته ای است که از اسمان بر سرم فرود می اید . چه می دانم ؟ خداست که دارد یک ریز غزل می سر...
نویسنده :
مامان نگین
17:31
عکس1
حرکتهای مختلف رو سعی مکرد انجام بده ناز نازکم این گربه هر بعد از ظهر پشت پنجره اتاق حورا می نشست افتاب می گرفت حورا می ایستاد و نگاش می کرد اولین حیونی که یاد گرفت پیشی بود ...
نویسنده :
مامان نگین
0:04
موی پریشان
به چه مانند کنم موی پریشان تو را ؟ به دل تیره شب ؟ به یکی هاله دود؟ یا به یک ابر سیاه که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه ؟ به نوازشگر جان ؟ یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟ یا بدان شعله شمعی که بلرزد به نسیم . ...
نویسنده :
مامان نگین
17:35
شب تولد تو
عزیزم به خاطر همه ارامشی که از تو دارم خدا را شکر می گویم به پاس تمام خوبیهایت بهترینها را برایت ارزو می کنم بهترینم تولدت مبارک سلام دخمل جونم امشب وجودم پ از استرس اخه فردا می خوام برم اتاق عمل تا تو رو به این دنیا بیارم درست 2سال پیش شب جمعه 13 ابان 90 بود که یه همچین حالی داشتم خیلی زود یه شام مختصر مامانی برام اماده کرد ودیگه از ساعت 12 شب هیچی نخوردم تا روز بعد تولد تو گل من یادم نمیره با اینکه خاله انیس وخاله نکیسا و مامانی و بابا پیشم بودند باز استرس داشتم و به روی خودم نمی اوردم عشقم شب اخری بود که تو شکمم بودی دیگه جات برات تنگ ش...
نویسنده :
مامان نگین
0:22
شعر خوندن حورایی
گنشک پر کلاغ پر حورا که پر نداره باباش خبر نداره باباش رفته اداره با کفش پاره پاره بعد از خوندن از خنده ریسه میره لی لی حوضک جوجو اب بو خوره افتاد تو حوضک خودوس اواز می خونه تل لون زنگ می زنه ...
نویسنده :
مامان نگین
23:42