یه اتفاق بد
منو ببخش عزیزم که مواظبت نبودم
عصر پنجشنبه اماده شدیم که بریم خونه مامانی که این اتفاق افتاد
طبق معمول اول تو رو اماده کردم لباساتو پوشیدم نشوندمت رو مبل تا خودم اماده شم بلند شدی وشروع کردی به دویدن هی گفتم حورا اروم جوراب پاته سر میخوری
تو بچه ایی نگرانی منو که نمی فهمی
یه لحضه صدای جیغت در اومد وبی تابانه گریه می کردی اخ دستم ... اولش گفتم چیزی نیست داری جلب توجه می کنی ولی ساکت نشدی وادامه دادی تا به هق هق افتادی تلاشم برای ساکت کردنت بیهوده بود دیدم دستت ورم کرد رسوندیمت بیمارستان کلی تو نوبت نشستیم اما گیر یه دکتر بی خود افتادیم که گفت خانم بچه ات چقدر جیغ میکشه ...بدون اینکه معاینه کنه گفت ارتوپد نداریم دست از پا دراز تر برگشتیم رفتیم یه بیمارستان دیگه اول معاینه وبعد عکس تازه خیالم راحت شد که ترک وشکستگی نبود چون تو سن رشده باید 10روز بدون حرکت نگه داشته باشه گچ گرفتن.
وعزیزم خیلی اذیت شدی با اینکه همیشه مواضبتم از خودم میگذرم برای تو نمیدونم چجوری خوردی زمین ناراحتم نمی تونی راحت بخوابی همش میگی ندین (نگین)بازش کن نمی خوام
انقدر برات توضیح دادم تا راضی شدی باند رو باز نکنی فدای تو بشم اخه تو طاقت درد کشیدنو نداری اگر بدونی چقدر دوستت دارم حتی حاضر نیستم پشه ایی تو رو نیش بزنه
بازم خدا رو شکر می کنم شکرت مهربون خدا
لطفا به ادامه مطلب بروید