دل نوشته
سلام عزیزانم چند وقتی بود که نتونستم بیام یه سری بزنم اخه این دخملی ما خیلی بلا شده تا کامپیتور روشن بشه میاد سراغش می خواد که بنویسه درس بو خونه (بخونه )نناشی بکشه (نقاشی)خلاصه نمی زاره به کارم برسم اینم یه جورشه الان خوابید منم از فرصت استفاده کردم
فصل پاییز اومد با همه تلاشی که می کنم حورا سرما نخوره دچار سرما خوردگی شد بی حال بی اشتها اب ریزش کلافه شد هی غرغر خسته ام کرد سرما خوردگی 1هفته ای طول کشید الان بهتره خدا کنه هیچ بچه ای مریض نشه (امین)
دختری من چند روز دیگه تولد 2سالگیش هست خودش خیلی ذوق می کنه هی میگه تببود مبارک شمع فوت کنم الهی قربونت برم نانازی من گل همیشه بهارم تو بهترین بهار تو دل پاییز منی خوشحالم که داری بزرگ میشی
برام جالب بچه تو این سن کاملا احساس ناراحت بودن منو می فهمه بهم میگه بخند خوشال باش (خوشحال) ببلم میکنه (بغل) با اون دستای کوچولوش سرمو دست می کشه فدای دستات فدای مهربونیت عزیزم
هر روز که می گذره یه جور دیگه دوست دارم یه حس باور نکردنی که بدون تو نمی تونم باشم زندگی بدون تو هرگز تو تمامی لحظه ها که می گذره 1000بار خدا رو شکر می کنم که تو سالم باشی وسلامت برای خودم نگرانم که این وابستگی منو از پا در نیاره
تو همه کارهام می خوایی بهم کمک کنی وقتی جارو می کشم میایی دسته جارو رو نگه میداری میگی ننین خسته شدی بشین وای که چقدر شیرینی عسلکم سفره میذاری جمع میکنی .
روزای قشنگی با تو دارم