حورا نازحورا ناز، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

حورا ناز

درشب خنده من خورشید باش                  افتاب ظلمت تردید باش

ای همای پر فشان در اوج ها                    سایه عشق منی جاوید باش

با خیالت خلوتی اراستم                          خود بیا و ساغر امید باش.

عید

سال نو شده سال 92 رفت به همین راحتی حورا جونم اره بزرگتر میشه  خوشحالم ایشالله صد تا بهار رو ببینی این روزا حورا خیلی ذوق داره با هم میریو تو خیابون می ایسته جاوی ماهی فروشها (ماهی قرمز )کلی ذوق می منه بپر بپر می کنه جیغ و داد می کنه خلاصه از خوشحالی نمی دونه باید چی کار کنه  بهش خوش می گذره .     ب ا هم کلی در مورد عید صحبت می کنیم الان هم منتظر که بهار خانم بیاد  هوا گرم بشه           گل در بیاد      بریم پارک            اینا گفته های حورا است که نوشتم . دختر نازناز ی من...
9 فروردين 1393

عشق مادری

نمی دونم عشق مادری هست یا تقلید مادرانه     دخمل جونم داشت با این عروسک که عاشقش بازی می کرد که خوابش برد یه کم صبر کردم دیدم که خیلی ساکت هست رفتم با ای صحنه ها روبرو شدم داشتم دیونه میشدم انقدر محکم عروسکش ررو بغل کرده بود به زور از دستش جدا کردم خیلی دیدنی بود عاشقانه دوستت دارم قد اسمون     ...
22 اسفند 1392

من خورا هستم

من خورا ناز هستم بخیه چی من نناشی می کشم این نوشته ها گفته های حورای عزیزم  هست اومد کنارم نشست و برام دیکته کر.دکه بنویسم . این روزها حورا وارد 28 ماهگیش شد بزرگ شد خیلی از کارها رو خودش انجام میده خیلی هم حرف گوش کن هست اگر کار بدی انجام بده تا نگاش کنم فوری میگه ببخشید خیلی زود متوجه رفتارش میشه  خلاصه باهاش حکایتی داریم چند تا از کتابهای شعرشو از بر می خونه مثل حسنی : تو ده شلمرود حسنی تک و تنا بود   نه ال الی نه پل پلی هیچ کس با اش رفیق نبود  ... کو ل له او لاخ تد خدا اورت مه می رفت تو توچه ها ...   در وا شود و یه جوجه دبید اومد تو توچه  جیک جیک کنان گردش کنان اومدو پیش ...
22 اسفند 1392

مبارزه با استرس

ذکر ویاد وتوکل به خدای مهربان در همه حال کسب اطلاعات دقیق از وقایع اطراف شنلسایی عوامل استرس زا واز میان بردن انها برنامه ریزی داشتن در کارهای روزمره وتنظیم وقت                  بموقع وبه اندازه خوابیدن تعقیر وترک عادتهای استرس زا حرکت و ورزش برای فعات کردن انرزی درونی قدم زدن و پیاده روی در پارکها وطبیعت سازگاریدر مقابل حوادث کوچک با لذت وارامش غذا خوردن                 مثبت اندیشیدن استفاده از پادزهر در برابر مشکلات : خندیدن ،ررق...
15 بهمن 1392

گذران 21 ماهگی و22ماهگی و 23 ماهگی و...

دختر قشنگم امروز 21 ماهو 1روزه شد خیلی زود گذشت کاش زمان متوقف بشه تو این زمان بمونیم  من عاشق این روزای تو هستم  چه زود بزرگ شدی قد کشیدی  دندون دراوردی راه رفتنت کامل شد جمله های قشنگ میگی مامان شی نی نی می هام   مامان بریم مامان  بهابم ( بخوابم)     شیرین زبونی های تو منو دیونه می کنه  شعر خوندنت که نمی فهمم چیه خلاصه عشقم بزرگ شدی به خودم می بالم که خدا تو رو به من داد خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتت دارم     من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد...
11 بهمن 1392

یار مدرسه

  این اموزگار مهربان در وبلاگش می نویسد منو ونیمای عزیز سرمون به مو حساسیت داره...   مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها بایددید مهربانم مگذار لحظه ایی روزنه پنجره ها بسته شوند   ...
6 بهمن 1392

یه اتفاق بد

منو ببخش عزیزم که مواظبت نبودم عصر پنجشنبه اماده شدیم که بریم خونه مامانی که این اتفاق افتاد طبق معمول اول تو رو اماده کردم لباساتو پوشیدم  نشوندمت رو مبل تا خودم اماده شم بلند شدی وشروع کردی به دویدن هی گفتم حورا اروم جوراب پاته سر میخوری تو بچه ایی نگرانی منو که نمی فهمی ی ه لحضه صدای جیغت در اومد وبی تابانه گریه می کردی اخ دستم ... اولش گفتم چیزی نیست داری جلب توجه می کنی ولی ساکت نشدی وادامه دادی تا به هق هق افتادی تلاشم برای ساکت کردنت بیهوده بود دیدم دستت ورم کرد رسوندیمت بیمارستان کلی تو نوبت نشستیم اما گیر یه دکتر بی خود افتادیم که گفت خانم بچه ات چقدر جیغ میکشه ...بدون اینکه معاینه کنه گفت ارتوپد نداریم ...
5 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حورا ناز می باشد